سامانه اطلاع رسانی اعتکاف
سامانه اطلاع رسانی اعتکاف

سامانه اطلاع رسانی اعتکاف

اصالت و شخصیت....

اصالت و شخصیت....

در زمان قدیم ، مردی ازدواج کرد.

در روز اول ازدواج ،جمع شدند جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر...

و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا را داد ؛بدون هیچ  احترامی...

در این لحظه عروس که شخصیت اصیل و با حکمتی داشت، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد.

و گفت شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم

متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند،فکر می کنند، بر مادر شوهر پیروز شدند.

عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت.

و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد

و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که  بزرگ شده بودند، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند،

در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت، و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد. مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند.

مادر، همسر سابقش را شناخت به او گفت: چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند؟

آنها کی هستند؟

گفت: فرزندانم هستند

گفت : من رامی شناسی؟ پیرمرد گفت: نه

زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست.

همانگونه که می کاری درو خواهی کرد

به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن،

چون تو به مادرت اهانت کردی،

و این جزای کارهای خودت هست،

و زن با تدبیر به فرزندانش گفت:

کمکش کنید برای خدا

هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتارمی کنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.